مدح و مناجات با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
داریم به دل گـرمیِ طـوفـانِ نجـف را داریم به لب مِدحَـتِ سلـطـانِ نجف را ما نانِ علی خورده نمک گـیرِ غدیریم بـایـد بـه درِ خـانـۀ زهــرا بـنـشـیـنـیـم تا لطـفِ خـدا را به تـمـاشا بنـشـیـنـیـم بوسیدنِ دستانِ شما واجب عینی است دستی که زده بوسه پیمبر فقط این است آن دخترکی که شده مادر فقط این است خانم حرمی از تو در این سینه خدا ساخت بالاتر از آن خط که نوشتـند تو هستی مدحی که نخواندند و نگفتند تو هستی چـیـزی بِـجُـز از نـورِ خـداوند نداری بانو چه شگفت است هُبوتی که تو داری قدر است چه قدری ملکوتی که تو داری با تـیغ به تو تکـیه کُـنَد شـیـرِ خـداوند از روزِ ازل هر تپـشـت یادِ عـلی بود نَبْضَت، ضربانت، نَفَسَت نادِ علی بود از ریشۀ آن چادر اگر ریشۀ شیعه است در سینه اگر آتـشی از شـورِ تو داریم در دست اگر رأیتِ منـصورِ تو داریم از بارِشَت ای ابر، پُر از لاله شد این باغ هرجا که بلـنداست به زیرِ قـدم ماست بر هرچه سه تیغ است شکوهِ عَلَم ماست ما درس جز از محَضرِ اسلام نگیریم هر بادِ مخـالـف شده جـوشن به تنِ ما هـر لالـه تـوان داد به بـرخـاسـتـنِ مـا صائب چه خوش آورد زِ شرحِ جگرِ ما یکروز از این ظـلـمِ گـران هیچ نـمانَد از دشـمـنِ اسـلام نـشـان هـیـچ نـمـانَد یکـروز از این دل پَـرِ پـرواز بسازیم گـفـتید که: سرگـرمِ پـریـشانیِ خویشم سرخوش زِ سبویِ غـمِ پنهانی خویشم یـارانِ خـراسـانیات امـروز بگـوشند |